قوانین ضد نفرت پراکنی
در ادامه مقاله قبل به بررسی قوانین ضد نفرت پراکنی میپردازیم.
گواهینامه، کارت بانکی و سیم کارت
همچنین اتباع افغانستان از داشتن سیم کارت و کارت بانکی منع شده اند. اخیرا تمامی کارتهای بانکی آنان مسدود شده است. بنابراین برای هر پرداخت کوچکی مجبور به مراجعه به بانک و خودپرداز هستند. اخیرا که خرید نان نیز کارتی شده است، اتباع افغانستان حتی برای خرید نان نیز با مشکلات عدیده ای مواجه شده اند. از جمله تبعیض های عجیب و باورنکردنی دیگر، ندادن گواهینامه رانندگی به اتباغ افغانستانی مجرد است. تنها متاهلین می توانند گواهینامه رانندگی داشته باشند. در صورت فوت یا طلاق همسر نیز گواهینامه آنان معلق یا ابطال می شود.
تحصیل و آموزش و محل سکونت
تحصیل فرزندان در ایران همواره یک مشکل بزرگ مهاجرین بوده است. هر ساله تعداد بسیاری از دانش آموزان مستعد افغانستانی باید پشت در مدرسه ها بمانند. یا در مدارس خودگردان بدون مجوز با حداقل امکانات اموزشی تحصیل کنند. داستان هر ساله مادران افغانستانی خون دل خوردن و ازین مدرسه به آن اداره رفتن برای ثبت نام فرزندانشان است. در ایام کرونا و غیر حضوری شدن تحصیل نیز کودکان افغانستانی به دلیل محرومیت از داشتن سیم کارت! از تحصیل بازمانند.
خرید خانه و زمین نیز ممنوع است. اگر خانه ای بخرند باید به نام یک ایرانی باشد. همچنین تحصیل در دانشگاه منوط به خروج فارغ التحصیلان پسر از ایران است. گویی مسئولین، دانشجویان پسر را به خاطر تحصیل در ایران مجازات و اخراج می کنند. در سایر موارد هم تحصیل با مشکلات بسیار و تحمیل شهریه های گزاف (هر ترم حدود 2000 دلار معادل 60 میلیون تومان) همراه است. این درحالیست که اکثر افراد مجبور به ترک خانه و اموال و دارایشان و مهاجرت به ایران شده اند. و نیز به دلیل قوانین اشتغال که ذکر آن رفت، سطح درآمد پایینی دارند.
استانهای ممنوعه
از دیگر قوانین عجیب و تمسخر آمیز دیگر ممنوعیت سفر اتباع افغانستان به استانهای غربی است. استانهایی مانند آذربایجان و کردستان. دلیل این ممنوعیت سفر، مرزی بودن این استانها ذکر شده است! جای تعجب است که استانهای سیستان و بلوچستان و خراسان ها که بیشتر مهاجرین را در خود جای داده اند نیز مرزی هستند. در کمال تعجب حتی استانی مانند مازندارن نیز جزء استانهای ممنوعه می باشد. بنابراین کاملا مشخص است که این ممنوعیت سفر به دلیل مرزی بودن استانها نیست.
از آنجا که هیچ دلیل موجه دیگری نمی توان برای آن یافت باید گفت از جمله مقررات دلبخواهی، خودسرانه و از روی غرض ورزی بوده است. و مصداق کامل تبعیض، نژادپرستی و نفرت محور. در صورتی که یک تبعه افغانستان به یکی از این استانها سفر نموده و دستگیر شود، ابتدا به اردوگاه مهاجرین در تهران منتقل، تمامی مدارکش ابطال و سپس به افغانستان دیپورت می شود. علاوه بر ممنوعیت سفر به استانها، هر از گاهی خبر از ممنوعیت های من درآوردی همچون ممنوعیت ورود به برخی پارکها و مناطق نیز به گوش می رسد.
ممنوعیت پاسپورت
شاید باورکردنی نباشد ولی اتباع افغانستانی ساکن ایران نمی توانند به هیچ کشوری سفر زیارتی یا سیاحتی و غیره داشته باشند. زیرا اخذ پاسپورت برای آنان به معنی عدم تمدید جواز اقامشان و ابطال مدارک اقامتی شان است.! در واقع آنان به نوعی در ایران زندانی هستند.
قانون مدنی اجرا نمی شود!
بسیاری از افرادی که امروزه اتباع افغانستانی شناخته می شوند، نسل دوم و سوم مهاجرینی هستند که در ایران متولد شده اند و تمام عمرشان را هم در ایران زندگی کرده اند. و بطوری با زندگی در ایران عجین شده اند که عملا هیچ پیوندی با افغانستان ندارند. در صورت برگشت نیز نمی توانند زندگی در افغانستان را دوام بیاورند. مطابق بندهای 4 و 5 ماده 976 قانون مدنی: «کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده است، به وجود آمدهاند و کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده و پس از رسیدن به سن هیجده سال تمام در ایران سکونت داشته باشند… حق دارند پس از رسیدن به سن 18 سال تمام تا یک سال تابعیت پدر خود را قبول کنند…».
در عمل این قانون اجرا نمی شود و تمامی راههای قانونی و قضایی برای اجرای آن با کارشکنی بسته شده است. امروزه با تسلط طالبان، افغانستان به هیچ عنوان کشور امنی برای اتباع ساکن ایران بخصوص قوم هزاره نیست. این قوم شیعه هستند و به دلیل ویژگی های چهره متمایز می شوند. بنابراین در صورت بازگشت جان آنان در خطر بوده و در معرض شکنجه و قتل توسط طالبانی قرار دارند که معتقدند زنان شیعه کنیزان حلالشان هستند و با کشتن یک شیعه، بهشت بر آنان واجب می شود.
معنای امنیت
همواره مسئله امنیت به عنوان منّتی بر سر اتباع افغانستان کوبانده می شود. درحالیکه امنیت روانی کاملا از آنان سلب شده است. زندگی توام با تشویش و دلهره همیشگی از تصویب قوانین دلبخواهی جدید، عدم توانایی برای برنامه ریزی آینده، محروم بودن از عادی ترین امکانات روزمره مانند سیم کارت و کارت بانکی داستان توام با تبعیض و آزار آنان در ایران است. در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق، تعداد بسیاری از افغانستانی های مقیم ایران داوطلبانه به جنگ رفتند. تعداد بسیاری شهید و جانباز و اسیر شدند. اکنون با کسانی که برای امنیت ایران جنگیده و هزینه بسیاری داده اند، چنین رفتارها و برخوردهایی حقیقتا باعث شرمندگی و حیرت بسیار است.
چرا باید قوانین نژادپرستانه در ایران لغو شوند؟
ما در این قسمت تلاش داریم تا با ذکر دلیل، کسانی را نگاه منفی نسبت به حضور مهاجرین در ایران را دارند متقاعد سازیم.
1- قانون اساسی
دلیل قانونی ما بر اساس اسلام بودن قانون اساسی است. قانون اساسی قانون مادر است و هر قانونی مغایر با آن باید توسط شورای نگهبان که حافظ احکام اسلام و قانون اساسی است ابطال گردد. جای سوال است که این قوانین ضد اسلامی و ضد قانون اساسی تاکنون موجب دغدغه خاطر اعضای محترم شورای نگهبان نشده اند.
2- پیری جمعیت: فاجعه ای تمام عیار که در آینده ای نزدیک ایران را تهدید می کند
جمعیت ایران نامتوازن ترین هرم جمعیتی دنیا را دارد. جمعیت ایران به شدت رو به سوی پیری می رود. و با رسیدن سن متولدین دهه شصت به سنین پیری، کشور با یک فاجعه تمام عیار روبرو خواهد شد. به دلیل وخامت شدید و طولانی مدت اوضاع اقتصادی، آینده روشنی برای رشد قابل توجه موالید در کوتاه مدت وجود ندارد. بنایراین بهترین اقدام با نتیجه برد-برد برای آینده ایران و مهاجرین (که هموطنان سابق بر این بوده اند و البته طبق قانون مدنی اکنون نیز اکثرا ایرانی هستند) این است که تلاش شود تا نژادپرستی کمرنگ تر گردد.
در این راستا برای تصویب قوانین ضد نفرت پراکنی و ضد نژادپرستی، اجرای دقیق آنها از طریق قوای مجریه و ارگان های فرهنگی، لغو تمامی قوانین نژادپرستانه و رفع تمامی موانع تحصیلی، شغلی، حرفه ای، اداری، خدماتی، تجاری، اقامتی و مسافرتی باید اقدامات عاجلی صورت پذیرد. هر چند امید به تغییر اوضاع وجود دارد، ولی آنچه که امروز می بینیم حرکتی دقیقا عکس آنچیزی است که به نفع آینده کشور و تمدن ایران است.
3- امنیت اجتماعی و مدنی ایران
پاسخ به پرسش امنیت را به قوه درک و تحلیل خواننده گرامی واگذار می کنیم: آیا یک فرد بی سواد که درهای مدرسه و دانشگاه برای او بسته بوده است و به طور مداوم در معرض اهانت به خود صرفا برحسب ظاهر و ملیتش قرار داشته و به دلیل تمامی این تبعیضها و علی رغم توانایی های بالقوه، اشتغال به مشاغلی دارد که با استعدادهای او هماهنگ نیست برای امنیت اجتماعی ایران خطرناک است یا یک پزشک، استاد دانشگاه، وکیل و غیره که بهره مند از تحصیل، شغلی سطح بالا، احترام و توجه جامعه میزبان بوده است؟
در ایران گویی تمامی راهها برای زندگی شرافتمندانه و همراه با بهره برداری از تمامی استعدادها و توانایی ها برای مهاجران سلب شده است. علاوه بر این اراده عجیبی برای ارائه تصویر کاملا مخدوشی از اتباع افغانستان در رسانه های جمعی و روزنامه ها و غیره وجود دارد. آنان به عنوان مجرم معرفی می شوند و در برنامه های تلویزیونی و فیلمهای سینمایی با تمسخر و تحقیر نمایش داده می شوند.
4- بهره مندی کشور از توانمندی های مهاجران
افغانستان در سال 1863 با خباثت انگلیس از ایران جدا شد. بریتانیا که در آن زمان مشغول تاراج ثروت هند بود، می دانست که روسیه چشم طمع به این مستعمره دارد. بنابراین در تلاش بود منطقه ای بزرگ را حائل بین هند و روسیه نماید. این قربانی، سرزمین آریانا بود. که علیرغم شجاعت سردار ایرانی مراد میرزا حسام السلطنه ملقب به سردار حسام، در نقش بر آب کردن اولیه تجزیه آن از ایران، سرانجام با حمله بریتانیا به جنوب ایران، بمباران بی وقفه و چند روزه شهرهای جنوبی، کشتار بسیاری از مردم بی گناه ایران و تسلیم شدن زودهنگام رجال قاجار از ایران جدا شد و افغانستان نام گرفت.
این کشور حائل، از ابتدای تشکیلش تاکنون درگیر آشوب ها، حمله های خارجی، جنگ داخلی و گروه های نژادپرستی مانند طالبان بوده است که زیر نقاب دین مشغول نابودی بقیه اقوام، مذاهب، فرهنگ ها و زبانهای افغانستان بخصوص زبان فارسی هستند. به همین دلیل کشور ما مامن و پناهگاه بسیاری از اقوام دیگر افغانستان همچون مردمان شریف هَزاره (که چشمان کشیده زیبا دارند) تاجیک و ازبک و غیره (که به لحاظ چهره متمایز نمی شوند) بوده است. کشورهای مهاجر پذیر دیگر همواره بودجه بسیاری صرف آموزش زبان و فرهنگ خود به مهاجرین جدید و ادغام آنان در جامعه مقصد می کنند. و سپس از ظرفیت ها، توانایی ها و استعدادهای آنان نهایت استفاده را می برند.
این درحالیست که :
همواره مشکلات مربوط به تفاوت دین و اعتقاد برجای خود باقی می ماند. در کشور ما برحسب آمارهای رسمی و غیر رسمی 4 تا 5 میلیون مهاجر زندگی می کنند. عمده این مهاجرین از کشور افغانستان هستند. و به دلیل پیشینه تاریخی و ریشه های مشترک، شباهت کامل زبانی، دینی و تا حد بسیار زیادی فرهنگی با ما دارند. ولی جای بسی تاسف است که کشور ما که مجبور به رودرو شدن با سه مشکل اخیر نیست، به جای استفاده بهینه از ظرفیت ها و توانمندی های مهاجرین اقدام به ناامن کردن زندگی در همه ابعاد حقوقی، آموزشی، حرفه ای، شغلی، ازدواج، خدمات و تسهیلات عمومی می کند. تنها نگاهی به آمار مهاجران موفق در کشورهای غربی که در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، علمی و غیره پیشرفت کرده اند، حاکی از فرصت سوزی عمیق ماست.
تمامی این تبعیض ها منجر به کاشته شدن بذر نفرت در دلهای کسانی می شود که روزگاری با امید به یافتن پناه در مُلک امام هشتم به ایران آمدند. اکنون بخصوص کسانی که شعارهای استکبار و استعمار ستیزانه می دهند و به سفارت کشورهای استعمارگر سابق حمله می برند، باید از خود بپرسند که چگونه در مقابل مرزهایی که استعمار میان مردمان ایران کشیده است گردن تعظیم خم کرده اند و هر روز نیز آن را عمیق تر می کنند؟! آیا در عمل نشان نمی دهند که مرید و خادم استعمار و کشورهایی هستند که در زبان شعار مرگ بر آنها سر می دهند؟
موخره
قوانین و برخوردهای نژاد پرستانه و نفرت پراکنانه در کشور ایران، قلب هر انسانی که شایسته است نام آدمی بر او نهند را به درد می آورد. این در حالیست که مردم ایران هر ساله در حمایت از مردم مظلوم فلسطین راهپیمایی می کنند یا با مرگ یک سیاهپوست در آمریکا در فضای رسانه ای ایران غوغا به پا می شود. بهتر است کمی سربچرخانیم و مظلومین ساکن کشور خود را دریابیم. کسانی که از دست بدترین دشمنان اسلام و انسانیت به ما پناه آورده اند و ما نیز با این قوانین ضد انسانی از آنان پذیرایی می کنیم.