تله های ذهنی که ممکن است قضات در آن گرفتار شوند!
تعریف: این تله های ذهنی الگوهای انحرافی در قضاوت هستند که می توانند منجر به اختلال در ادراک، قضاوت ناصحیح با تفسیر غیرمنطقی ما از وقایع شوند. مغز انسان تمام مدت درحال فعالیت است و بیش از هر عضو دیگری در بدن انرژی مصرف می کند. پس به خاطر صرفه جویی در انرژی مصرفی خود، در روند تکامل خود، میانبرهای فکری ایجاد می کند. تا سریع به موقعیت ها واکنش نشان دهد و در کوتاه مدت به جواب برسد.
زمان تصمیم گیری را برای ما کمتر کند و انسان را قادر سازد تا به جای اینکه مدام به لحاظ فکری توقف کند و فکر کند چه باید بکند، سریعتر دست به عمل بزند. ما انسانها (که قضات و داوران هم از آن مستثنی نیستند) بدون اینکه خود متوجه و آگاه باشیم در این تله ها گیر می افتیم. ولی آگاهی ما از آنها می تواند ما را به سمت قضاوت بهتر راهنمایی کند.
در این مطالعه تجربی که اختصاصا بر روی قضات انجام شد، تله های ذهنی که ممکن است قاضی یا داور در آن گرفتار شوند به 4 نوع تقسیم شده است.
1- تله واپس نگری
این مطالعه نشان از تمایل ناخودآگاه انسان برای زیاده از حد برآورد کردن قابلیت پیش بینی وقایع گذشته بر اساس حوادث بعدی دارد. این آزمایش درباره طریقه قضاوت قضات درباره مسئولیت جبران خسارت یک شرکت خصوصی بود. محققان قضات را به دو گروه تقسیم کردند و به گروه اول دو مجموعه از اطلاعات را دادند:
1- که اقدامات احتیاطی توسط یک شرکت خصوصی برای اتخاذ اقدامات احتیاطی دربرابر سیلی که احتمال وقوعش ده درصد است انجام نشده است.
2- سیل بسیار بزرگی رخ داده و خسارات زیادی به مردم وارد شده.
گروه دوم فقط و فقط مجموعه اطلاعات شماره یک را دریافت کردند.نتایج نشان داد که نزدیک به 60 درصد قضات گروه اول حکم به سهل انگاری کردند درحالیکه همین حکم در گروه دوم 24 درصد بود. واپس نگری دردسرسازترین مشکل برای قضات است چون ماهیت داوری و قضاوت، ارزیابی وقایع پس از وقوع رویداد است. بنابراین آنان به شدت دربرابر واپس نگری آسیب پذیرند. یعنی باید در ارزیابی خود این موارد را تفکیک کنند.
1- در گذشته چه چیزی رخ داد و چه چیزی باید رخ می داد.
2- در نهایت چه رخ داد؛ و باید تلاش کنند مورد دوم روی مورد اول اثر نگذارد وگرنه در دام این تله ذهنی افتاده اند.
اگر وکیل هستید:
از موارد اثباتی درخصوص حقایق قبلی کمک بگیرید. حقایقی که اثبات شده اند را در چارچوب زمانی قبلی را از حادثه ای که در نهایت رخ داده (مثل وقوع سیل که نسبت به آنها پیش داوری واپس نگرانه وجود دارد) مجزا و فهرست کنید. و سپس اثبات را فقط بر حقایق اولیه اِعمال کنید و بر آنها مانور دهید. یعنی بر احتمال وقوع ده درصدی سیل و موارد و حقایق مربوط به آن تمرکز کنید. این کار می تواند در کاهش تاثیر واپس نگری کمک کننده باشد. تاکید نمایید که فقط بر اساس آن حقایق است که محکمه باید با توسل به بار اثباتی قضیه، حکم صادر کند.
تله لنگری
یعنی در ذهن روی یک مسئله لنگر انداخته می شود و ذهن نمی تواند از آن فرار کند. این تله معمولا هنگام برآورد و حکم به میزان خسارت تاثیر می گذارد. مطالعات بسیاری نشان از تاثیر بسیار قوی اثر لنگری دارد. اعداد از جمله اعداد کاملا بی ربط یا اعدادی که نمی توان آنها را به طور منطقی توجیه کرد. به طور ناخودآگاه تفکر تصمیم گیرنده را به مسیر آن عدد می کشانند.
اینبار تحقیق بر روی قضات با دو پرونده تصادف انجام شد. به قضات هر دو گروه گفته شد که بازوی فردی در تصادف قطع شده است. به قضات گروه اول گفته شد که مصدوم تقاضای ده میلیون دلار خسارت کرده و به گروه دوم گفته شد تقاضای مبلغ زیادی خسارت کرده است. قضاتی که ده میلیون دلار را شنیده بودند میانگین حکم به بیش از دو میلیون دلار کردند. ولی قضات گروه دوم متوسط حکم به 800 هزار دلار کردند. یعنی قضاتی که رقم بسیار بالا را شنیده بودند ناخودآگاه تمایل به صدور حکمی نزدیکتر به آن عدد داشتند.
همین نتایج با ارائه پرونده تصادف دیگری به همین شکل به قضات تکرار شد.
به قضات گروه اول گفته شد خوانده (مقصر در تصادف) پیشنهاد کرده به مصدومی که قطع نخاع شده است 70 هزار دلار بدهد. به قضات گروه دوم چیزی از پیشنهاد خوانده گفته نشد. قضات گروه اول که رقم پیشنهادی خوانده را شنیده بودند میانگین حکم به حدود 800 هزار دلار کردند. درحالیکه قضات گروه دوم متوسط حکم به یک میلیون و دویست هزار دلار کردند. یعنی قضاتی که رقم بسیار پایین را شنیده بودند ناخودآگاه تمایل به صدور حکمی نزدیکتر به آن عدد داشتند. بسیاری از قضات و اکثریت داوران با پرونده های تجاری و اعداد و ارقام سروکار دارند پس باید نگران لنگر انداختن اعداد بر روی تفکرشان باشند.
اغلب اوقات، عقاید و نظرات کارشناسی بسیار متفاوتی در تعیین اینکه کدام محاسبه برای خسارات را باید در نظر گرفت. یا کدام متخصص معتبر است و کدام جنبه های تحلیل خسارات را باید مدنظر قرار داد، وجود دارد. اعداد تاثیر گذار هستند و اعداد بالا یا پایین حتی آن اعدادی که در اوایل داوری ارائه می شوند می توانند بر تفکر یک داور تاثیر بگذارند. حتی علیرغم تحلیل دقیق خسارات که بر اساس شواهد محکم ارائه شده توسط طرفین، انجام شده است. مطالعات بسیاری ثابت کرده اند که اعداد روی واکنش های مردم لنگر می اندازند. اعدادی که هیچ ارتباطی به سوالی که از آنان پرسیده شده ندارند ولی جوابها با توجه به آن رقم حتی کاملا بی ربط تغییر می کنند.
اگر وکیل هستید:
در هر پرونده بر اساس شرایط خاص آن به دقت، پیشنهادی که در رسیدن به هدفتان بیشتر کمک خواهد کرد را بسنجید. آیا بهتر است عدد پیشنهادی شما، بسیار بالا یا بسیار پایین باشد به این امید که به طور ناخودآگاه بر واکنش داور و قاضی اثر بگذارد؟ یا فکر می کنید با ارائه این ارقام اعتبارتان زیر سوال می رود و ترجیح می دهید عدد معقولتری پیشنهاد دهید و سپس از آن به شیوه قانع کننده ای دفاع کنید تا بر تله ذهنی لنگری فائق آیید؟
تله ذهنی قالبی
واژگان و عبارات، اهمیت بسیاری دارند. این مطالعات نشان می دهند که کلمات انتخاب شده برای ارائه حقایق و ترتیب ارائه حقایق می تواند تفاوت اساسی در نحوه تصمیم گیری در خصوص یک پرونده ایجاد کند:
در این آزمایش دو مجموعه یکسان از صفات ولی با چینش متفاوت برای توصیف دو فرد به کار گرفته شدند.
فرد الف: باهوش، کوشا، عجول، انتقادی، کله شق، حسود
فرد ب: حسود، کله شق، انتقادی، عجول، کوشا، باهوش
این مطالعه نشان داد که صفات اولیه در ذهن آزمایش شوندگان بر صفات بعدی سنگینی می کند. و نهایتا منتج به این شد که آزمایش شوندگان الف را فردی توانا ببینند که دارای برخی کاستی هاست و ب فردی مشکل ساز است که مشکلات جدی مانع توانایی های او می شوند.
همچنین در آزمایش دیگر واژگان متفاوتی برای توصیف یک تصاوف استفاده شد. هر چه قدر واژه بار معنایی قویتری داشت ارزیابی قضات هم تحت تاثیر قرار می گرفت. مثلا مواجهه دو خودرو در نظر آنان تصادفی خفیف و به هم کوبیده شدن دو خودرو تصادفی شدید بود.
پس وکیل باید بداند که :
چگونگی طرح ماجرا برای قانع کردن محکمه در پذیرش نسخه ارائه شده وی از واقعه، بسیار مهم است. کلماتی که برای تشریح واقعه انتخاب می شوند. اجزای داستان که روی آنها تاکید می شود. ترتیب و نحوه ای که اجزای داستان بیان می شوند همگی عناصر بسیار مهمی در وکالت اقناعی هستند. پس وکیل باید بر مهارتها و توانایی هایش بیفزاید. تا واقعه را به بهترین شکل ممکن و به روشی که بیشتر احتمال دارد تاثیر روانشناختی مطلوب داشته باشد ارائه کند.
در طرف دیگر قضیه، قاضی و داور نیز باید آگاه از این حقیقت باشد که تفاوت شیوه کار وکیل و طرفین دعوی می تواند بر تصمیم آنان اثر بگذارد. قاضی و داور باید سعی کند تا فراتر از نحوه و شیوه طرح قضیه، ماجرا را بفهمد. قضات و داوران باید در تفکر خود، حقایق را مجزا کنند. تا از تاثیری که یک طرح از داستان بر آنان می گذارد، اجتناب کنند.
تله ذهنی خود محوری و انسجام
تردید همواره برای ذهن انسان آزار دهنده است و آرامشی که یقین برای ما به همراه می آورد بسیار مطلوب ماست. قاضی و داور هم همینطورند. آنان در ابتدای مواجهه با هر پرونده جدید دچار تردیدها می شوند و بلافاصله ذهنشان حرکت به سوی یقین را آغاز می کند. از این بخش از تحقیقات چنین بر می آید که داوران و قضات بسیار مطمئن به خود هستند، شاید بیش از حد در خصوص صحت آرائشان به خود مطمئن هستند.
نتیجه این آزمایش چنین بود: 87 درصد قضات چنین تصور کرده اند که حداقل نیمی از همکارانشان سوابق نقض بالاتری در تجدیدنظر دارند. به گفته یکی از باسابقه ترین و مشهورترین قضات آمریکایی: قضات فکر می کنند که همیشه درست فکر می کنند!
تله ذهنی انسجام بدین صورت عمل می کند:
ذهن انسان در حرکت از تعارض به سمت انسجام فکر و عقیده است. در جریان تصمیم گیری درباره یک پرونده، نگاه قاضی یا داور به اختلاف تدریجا به سمت وضعیت انسجام حرکت می کند.و در نتیجه استدلالهایی که در حمایت از یک نتیجه هستند تایید می شوند و استدلالهای مخالف پس زده می شوند. در پایان این پروسه یک دیدگاه درباره پرونده به عنوان موضع غالب پدیدار می شود. به محضی که به مرحله انسجام رسیدیم، یقین، حالتی که ذهن در تقلای نیل به آن است برقرار می شود.
این تله ذهنی از این جهت خطرناک است که ممکن است توهم صحت و اعتبار تشخیص به قاضی دهد. و منجر به نتایج نارس و بررسی ناکافی احتمالات دیگر گردد. برای غلبه بر این تله فکری، قاضی و داور باید خود را مجبور کند تا آهسته تر به سمت نتیجه گیری پیش برود. «ذهن باز» که قضات و داوران ادعا می کنند دارای آن هستند واقعا باید تا زمان نتیجه گیری یعنی پس از طرح و ارائه تمام حقایق باز باقی بماند. یک بررسی مجدد از تمام عواملی که منجر به حکم شده اند هم برای مواجهه با حس نارس یقین، قطعا در حصول اطمینان از اینکه نتیجه بدست آمده صحیح است مفید خواهد بود.
تله ذهنی تایید گر
یک سری از مطالعات نشان می دهد وقتی که قاضی یک نتیجه گیری بر اساس اطلاعات کسب شده و ادغام شده را در طی زمان ترسیم می کند، اطلاعاتی که زودتر کسب شده اند احتمالا وزن بیشتری نسبت به اطلاعات بعدی خواهند داشت که اصطلاحا تاثیر تقدم نامیده می شود. قاضی و داور اغلب عقیده ای را در ابتدای رسیدگی شکل می دهند سپس اطلاعات کسب شده بعدی را به طریقی که به نفع آن عقیده باشد ارزیابی می کنند.
این تله ذهنی بسیار مخرب و خطرناک است. یک قاضی، مرحله اولیه را با یک داستان غالب در ذهنش تمام می کند. درصد زیادی از داوران یک تمایل روشن را در ذهن قبل از پایان مرحله اظهارات اولیه ( یعنی قبل از اینکه هر شاهد یا هر نوع مدرکی را ببینند) در ذهن شکل داده اند. این یعنی برای بیشتر قضات، عرصه واقعی قضاوت، یک پروسه فیلترینگ شواهد برای آزمودن فرضیه شخصیشان درباره پرونده است تا یا پندار اولیه شان از ماجرای واقعی پرونده را تایید کند یا آنرا تغییر دهد. قاضی یا داور هر تلاشی می کنند تا برداشت خود از حقایق و اوضاع و احوال پرونده را با داستانی که در ذهنشان ساخته اند جور کنند.
داوران به محض اینکه :
یک روایت را کاملا در ذهنشان متصور شدند، به ندرت عقیده شان درباره اینکه واقعا چه اتفاقی افتاد را تغییر می دهند اگرچه هر از گاهی عقیده شان را درباره اینکه چگونه باید وقایع را به طور حقوقی در پرونده دسته بندی کرد، تغییر می دهند. مشورت نیز همین تاثیر را دارد و اگر موافق با داستان اولیه ذهنی ما باشد آنرا تقویت می کند. در آمریکا به اعضای هیئت منصفه هشدار داده می شود تا تا برای اجتناب از رسیدن زودهنگام به تصمیمات، در جریان ارائه مدارک هیچ نتیجه گیری در ذهن شکل ندهند تا زمانی که تمام مدارک ارائه شود و قاضی راهنماییشان کند، با یکدیگر صحبت نکنند تا زمانی که قاضی آنان را برای شروع روند شور و مشورت بفرستد. ولی تحقیقات روانشناسی نشان می دهد اینها کافی نیست.
راه حل:
داوران می توانند در جریان مباحثاتشان (اگر دادگاه متشکل از چند قاضی است) تلاش کنند ذهنشان را باز نگه دارند و اطمینان حاصل کنند که تمامی جنبه های پرونده کامل و جامع مورد رسیدگی قرار گرفته است. اطمینان از اینکه هر دو «داستان» در مباحثات در سراسر جریان رسیدگی بررسی شده اند، کمک کننده خواهد بود.